سلام عزیزم میدونی چند وقتی هست میرم وبلاگ نی نی های دیگه و خاطرات اونا رو میخونم ببینم چیکار میکنن یا مامانی های دیگه چی مینویسن خیلی دلم میخاد تو باشی و منم خاطراتت را بنویسم . خلاصه که منتظرت هستم و اصلا باورم نمیشه که تا این حد بی صبرانه منتظرم تا وجودت را حس کنم .کم مونده زنگ بزنک دکتر و وقت بگیرم که هفته بعد باید بریم واقعا تا یه سری مکمل و ویتامین بده . تازه خیلی تلاش کردم وزنم شده 52 . با اون مکمل ها و ویتامین ها هم شاید بشه 53 یا 54 خلاصه . 11 بهمن برای باباجونی منظورن بابای من هست تولد گرفتیم سوپرایزش کردیم اصلا نمیدونست که تولدش هس و وقتی اومد خونه ما اگر بهش نمیگفتیم که تولدت هس بازم نمیفهمید 😆 خلاصه که حسابی سورپرایز شد انشاالله ...